سوره مومن که نام دیگر آن سوره غافر است نخستین سوره از 7 سوره ایست که با حم آغاز میشوند و پشت سر هم قرار گرفته اند.
محتوای این سوره در برگیرنده مجموعه ایست از قهر و لطف ، انذار و بشارت ، مبارزه قاطع با جباران و لطف و رحمت به مومنان .
در ابتدای این سوره صفاتی از خداوند برشمرده شده است : خداوندى كه گناهان را مىآمرزد ، غافِرِ الذَّنْبِ . توبهها را مىپذيرد،قابِلِ التَّوْبِ . مجازاتش شديد است، شَدِيدِ الْعِقابِ. نعمتش فراوان است، ذِي الطَّوْلِ.. خداوندى كه معبودى جز او نيست، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ .و بازگشت همه شما به سوى او است،إِلَيْهِ الْمَصِيرُ .
در میان این اوصاف، سه وصف از رحمت خداوند حکایت دارد و یکی از غضبش و از اینجاست که میگویند : رحمت خدا بر غضبش پيشى گرفته است ( يا مَن سَبَقَت رَحمَته غَضَبه ).
سپس از گروهى سخن میگوید كه در برابر اين آيات الهى به مجادله و پرخاشگرى برمىخيزند، و سرنوشت اين گروه را ضمن جملههايى كوتاه روشن مىسازد، مىفرمايد:" تنها كسانى در آيات الهى مجادله مىكنند كه از روى عناد و لجاج كافر شدهاند" ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا
درست است كه اين گروه احيانا نيرو و جمعيت و قدرتى دارند، ولى" مبادا رفت و آمدهاى آنها در شهرهاى مختلف و قدرت نمائيهايشان تو را بفريبد" فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ
سپس سرنوشت بعضى از اقوام گمراه و سركش پيشين را در عباراتى بیان میکند ....
و براى محو و نابودى حق به سخنان باطل دست زدند و براى گمراه ساختن مردم اصرار ورزيدند، وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ .
مجادله در زبان عربی از نظر معنی و محتوا همیشه مذموم نیست بلکه اگر در مسیر حق باشد ممدوح است همان طور که در سوره نحل داریم : وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن ُ، با آنها به روشى كه پسنديدهتر است بحث و مجادله كن. در اين سوره پنج بار سخن از" مجادله" به ميان آمده است كه تمام اين موارد ناظر به" مجادله باطل" است .
بحث و گفتگو و استدلال در گفتار ديگران اگر به منظور روشن شدن حق، نشان دادن راه، و ارشاد جاهل بوده باشد عملى است پسنديده و شايسته تقدير، بلكه در بسيارى از موارد واجب است. قرآن هرگز با بحث و گفتگوى روشنگرانه و استدلال براى تبيين حق مخالفت نكرده، بلكه در آيات زيادى آن را عملا تثبيت نموده است
اما در برابر آن موارد زيادى را نقل مىكند كه طرفداران باطل براى به كرسى نشاندن سخنان بىاساس خود دست به مجادلات زشتى مىزدند و با انواع سفسطهها و بهانهجوئيها تلاش براى ابطال حق و اغواى مردم ساده دل داشتهاند، استهزاء تهديد و افترا و انكار بدون دليل از روشهاى معمولى اقوام گمراه و سركش در مقابل پيامبران بود.
نه تنها پيشوايان معصوم كه اصحاب و ياران آنها نيز به تشويق آنها مناظرات و مجادلاتى با مخالفان داشتهاند، ولى اجازه اين كار را به كسانى مىدادند كه به قدر كافى توانايى و قدرت منطق داشته باشند، چه در غير اين صورت بجاى اينكه جبهه حق تقويت شود تضعيف مىگردد، و مخالفان جسورتر و سرسختتر مىشوند.
در روایتی آمده است که يكى از دوستان امام صادق (ع) بنام" طيار" مىگويد به امام عرض كردم :
به من خبر رسيده كه شما از مناظره كردن با مخالفان ناخشنود هستيد. امام (ع) در پاسخ فرمود :
" اما كسى كه چون تو باشد عيبى ندارد، از كسانى كه وقتى پرواز مىكنند و اوج مىگيرند به خوبى مىتوانند بنشينند، و هنگامى كه مىنشينند به خوبى مىتوانند پرواز كنند و اوج گيرند، كسى كه چنين باشد ما از مناظره او ناخشنود نيستيم"
اين تعبير كه اشاره روشنى به قدرت اوجگيرى در استدلال، و سپس جمع كردن و پايان دادن به بحث مىباشد نشان مىدهد كه بايد افرادى در اين ميدانها حضور يابند كه از تسلط كافى بر بحثهاى استدلالى برخوردار باشند، مبادا ضعف منطق آنها به حساب ضعف مكتب آنها گذاشته شود.
بحث و گفتگو كليد حل مشكلات مىباشد، اما اين در صورتى است كه دو طرف بحث طالب حق و در جستجوى راه باشند، و يا حداقل اگر يك طرف از طريق لجاجت وارد مىشود طرف مقابل در فكر احقاق حق و رسيدن به واقع باشد.
اما هر گاه گفتگو در ميان كسانى روى دهد كه هر كدام براى خودخواهى و اظهار برتری بر ديگرى، و به كرسى نشاندن حرف خويش به ستيزه و جنجال برخيزد نتيجهاى جز دور شدن از حق، تاريكى دل، ريشهدار شدن خصومتها و كينهها نخواهد داشت
اشاراتی به روش مجادله به احسن در قرآن شده است که شاید آوردن بعضی از آن ها در اینجا خالی از لطف نباشد :
· نبايد اصرار داشته باشد كه مطلب حق را به عنوان گفته او بپذيرد بلكه اگر بتواند چنان كند كه طرف مقابل آن مطلب را نتيجه فكر خود بينديشد بسيار مؤثرتر خواهد بود. سِرّ اينكه قرآن مجيد بسيارى از حقايق مهم را از توحيد و نفى شرك گرفته تا مسائل ديگر در لباس استفهام در مىآورد و مثلا بعد از ذكر دلایل توحيد مىگويد : أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ "آيا معبودى با خدا همراه است؟" شايد همين امر باشد.
· از هر چيزى كه حس لجاجت طرف مقابل را برمىانگيزد بايد خوددارى نمود قرآن مجيد مىگويد: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّه " معبودهايى را كه غير از خدا مىخوانند ناسزا و دشنام نگوئيد" (انعام- 108) مبادا آنها از روی لجاجت به خداوند بزرگ اهانت كنند.
· در بحثها بايد در مقابل هر كس و هر گروه نهايت انصاف را رعايت كرد تا طرف مقابل حس كند گوينده به راستى در صدد روشن كردن واقعيات است، به عنوان مثال هنگامى كه قرآن سخن از زيانهاى شراب و قمار مىگويد منافع جزئى مادى و اقتصادى آن را كه براى گروهى حاصل مىشود ناديده نمىگيرد، مىفرمايد: قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما" بگو در شراب و قمار گناه عظيمى است و منافع جزئى براى مردم، اما گناه آنها از سودشان بيشتر است". اين طرز سخن مسلما در شنونده تاثير عميقترى مىبخشد.
· بايد در برابر بديها و كينهتوزيهاى مقابله به مثل نكند، بلكه طريق محبت و رافت و گذشت را پيش گيرد كه اين" مقابله به ضد" در اين گونه موارد تاثير فوق العادهاى در نرم كردن قلب دشمنان لجوج دارد، چنان كه قرآن مجيد مىگويد: ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ" با روشى كه نيكوتر است بديها را دفع كن، در اين حال كسى كه ميان تو و او دشمنى است آن چنان نرم مىشود كه گويى دوست گرم و صميمى است"(فصلت- 34).
در ادامه توصیفاتی از قیامت و روز برانگیخته شدن انسان ها می آورد و سپس بخشی از سرگذشت حضرت موسی و فرعون مربوط به " مؤمن آل فرعون" در این سوره مطرح شده . داستان مردی كه در میان فرعونیان بود، ولى در باطن به موسى (ع) ايمان آورده، و در آن لحظاتى كه موسى(ع) در خطر مرگ قرار گرفت او با روشى بسيار زيركانه و ظريف به يارى او شتافت و او را از مرگ نجات داد.
در یکی از آیات این سوره آمده : پروردگار شما گفته است كه مرا بخوانيد تا دعاى شما را اجابت كنم وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ.
بسیار شنیده ایم که طبق آیات قرآن و روایات اهمیت زیادی برای دعا ذکر شده است ، اما دلیل این اهمیت و ارزش چیست ؟
دعا از يك سو انسان را به شناخت پروردگار كه برترين سرمايه هر انسان است دعوت مىكند. و از سوى ديگر سبب مىشود كه خود را نيازمند او ببيند و در برابرش خضوع كند، و از مركب غرور و كبر كه سرچشمه انواع بدبختىها و مجادله در آيات خدا است پایین بیاید، نعمتها را از او ببيند، و به او عشق ورزد، و رابطه عاطفى او از اين طريق با ساحت مقدسش محكم شود .
از طرفی چون خود را نيازمند و مرهون نعمتهاى خدا مىبيند خود را موظف به اطاعت فرمانش مىداند. و چون مىداند استجابت اين دعا بىقيد و شرط نيست، بلكه خلوص نيت و صفاى دل و توبه از گناه و بر آوردن حاجات نيازمندان و دوستان از شرائط آن است خودسازى مىكند و در راه اصلاح خود گام بر مىدارد.
از سوى دیگر دعا به انسان اعتماد به نفس مىدهد، و از ياس و نوميدى باز مىدارد، و به تلاش و كوشش بيشتر دعوت مىكند
" نكته مهمى" كه لازم است حتما در نظر گرفته شود اينكه دعا طبق روايات اسلامى مخصوص مواردى است كه تلاشها و كوششهاى انسان اثرى نبخشد، و يا به تعبير ديگر آنچه انسان در توان دارد انجام دهد، و بقيه را از خدا بخواهد. بنا بر اين اگر انسان دعا را جانشين تلاش و كوشش كند قطعا مستجاب نخواهد شد.
و علاوه بر این استجابت دعا شرایط خاص خود را دارد. از امام صادق (ع) سؤال كردند آيا خداوند نمىفرمايد دعا كنيد تا براى شما اجابت كنم؟ در حالى كه افراد مضطرى را مىبينيم كه دعا مىكنند و به اجابت نمىرسد، و مظلومانى را مىبينيم كه از خدا پيروزى بر دشمن مىطلبند ولى آنها را يارى نمىكند؟
امام فرمود: واى بر تو! هيچكس او را نمىخواند مگر اينكه اجابت مىكند، اما ظالم دعاى او مردود است تا توبه كند، ولی صاحب حق هنگامى كه دعا كند اجابت مىفرمايد و بلا را از او برطرف مىسازد به طورى كه گاه خود او نمىداند، و يا آن را به صورت ثواب فراوانى براى روز نيازش به آن (روز قيامت) ذخيره مىكند، و هر گاه چيزى را كه بندگان تقاضا كنند مصلحت آنها نباشد خوددارى مىفرمايد
۱ نظر:
زیبا و دلنشین ! مثل همیشه :)
ممنون !
ارسال یک نظر