این سوره با آیاتی درباره نزول قرآن آغاز شده است.
آیاتی که نزول قرآن را به خداوند نسبت میدهد : تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ
هر کتابی را به نازل کننده یا نویسنده ی آن میتوان شناخت و پی به ارزش محتوای آن برد در ضمن این گونه تعبیرها که در بعضی سوره ها آمده و نزول قرآن را به خداوند نسبت می دهد ، مومنان و مخاطبان را به این حقیقت متوجه می سازد که آن چه را که در این آیات و این کتاب می یابند کلام خداوند است نه کلام پیامبر .
در ادامه می فرماید : فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ خدا را پرستش كن در حالى كه دين خود را براى او خالص مىكنى أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ آگاه باشيد دين خالص از آن خدا است.
در واقع این دو آیه پی در پی این معنا را دارد که خدا را از روی اخلاص عبادت کن و در ادامه می افزاید : بدانید خدا تنها عمل خالص را میپذیرد
آورده اند که شخصی نزد رسول خدا ( ص ) رفت و گفت : ای رسول خدا ما اموال خود را به دیگران می بخشیم تا در میان مردم محبوب باشیم و اسم و رسمی داشته باشیم . آیا پاداشی نزد خدا داریم ؟ پیامبر در پاسخ فرمود : نه
مجددا شخص گفت : اگر گاهی هم برای به دست آوردن اجر الهی و هم به دست آوردن نام ببخشیم چطور ؟ آیا پاداشی داریم ؟ پیامبر فرمود : خداوند چیزی را قبول نمیکند مگر این که خالص برای او باشد و سپس این آیه را تلاوت کرد (أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ).
كسانى كه غير خدا را اولياى خود پذيرفتهاند و دليلشان اين است كه اينها را نمىپرستيم مگر به خاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند، خداوند روز قيامت ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مىكند وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي ما هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
و آنجاست که تباهی اعمال و افکارشان بر همگان آشکار خواهد شد.
بعضی معتقدند که يكى از سرچشمههاى بتپرستى اين است كه گروهى به زعم خود ذات پاك خداوند را بزرگتر از آن مىدانستند كه عقل و فكر ما به آن راه يابد و بر اين اساس او را منزه از اين مىدانستند كه ما مستقيما او را مورد عبادت خويش قرار دهيم، بنا بر اين بايد به كسانى روى آوريم كه ربوبيت و تدبير اين عالم از سوى خداوند بر عهده آنها گذارده شده است، و آنها را واسطه ميان خود و او قرار دهيم آنها را به عنوان خدايان بپذيريم و پرستش كنيم تا ما را به خدا نزديك كنند تمثال و سمبلى براى این واسطه ها مىساختند، و آنها را پرستش مىكردند
البته بتپرستى سرچشمههاى ديگرى نيز دارد.
قرآن بارها روی این نکته تاکید میکند که انسان بدون هيچ واسطهاى مىتواند با خداى خود سخن گويد، راز و نياز كند، حاجت بطلبد، تقاضاى عفو و توبه كند، اينها همه از آن او و در اختيار و قدرت او است.
سوره" حمد" بيانگر اين واقعيت است چرا كه بندگان با خواندن اين سوره به طور مداوم در نمازهاى روزانه مستقيما با پروردگار خود ارتباط برقرار مىكنند، او را مىخوانند و بدون هيچ واسطهاى از او تقاضا مىكنند و حاجات خويش را مىطلبند.
طرز استغفار و توبه در اسلام و همچنين هر گونه تقاضا از خداوند بزرگ كه دعاهاى نقل شده از ائمه مملو از آن است همگى نشان مىدهد كه اسلام هيچگونه واسطهاى در اين مسائل قائل نشده است و اين همان حقيقت توحيد است. حتى مساله شفاعت و توسل به اولياء اللَّه نيز مقيد به اذن پروردگار و اجازه او است و این باور که این افراد قدرتی از پیش خود دارند و بدون اذن پروردگار توان تغییر امور ، شفائت و بخشش انسان ها و . . . را دارند کاملا رد شده است.
قرآن بارها بر نزدیکی خدا به انسان تاکید کرده چنان که میفرماید : وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ و در جای دیگر داریم : وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ
بنابر این ، این تفکر و توجیه بت پرستان از پایه بی اساس است .
در یکی از آیات این سوره می فرماید : او شب را بر روز مىپيچد و روز را بر شب (يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ). تعبیر جالبی از گردش شب و روز . با توجه به حرکت وضعی زمین به دور خود و پیدایش شب و روز استفاده از واژه ی یکور که به معنای پیچیدن است این عبارت از تعابیر جالب توجه و تفکر بر انگیز قرآن محسوب می شود.
در ادامه به حرکت خورشید و ماه اشاره میکند و سپس در یکی از آیات این عبارت آمده است که : " بدانيد او عزيز غفار است" أَلا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ
در تفسیر این آیات آورده اند که آمدن این دو صفت خداوند در کنار یکدیگر حکمتی در بر دارد و ذکر این دو صفت در کنار هم برای ایجاد حالت خوف و رجاء در بندگان است . او در عین عزت و قدرت غفار است و در عین رحمت و غفران ، قهار .
در این سوره ، پس از بیان سه بخش پیرامون خلقت انسان ، چهارپایان ، خلقت جنین و تذکر نشانه های خدا در آمدن روز و شب و در اختیار داشتن ماه و خورشید و گردششان می فرماید : ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ
گويى انسان را بعد از مشاهده اين آثار بزرگ توحيدى به مقام شهود ذات پروردگار رسانده، سپس به ذات مقدسش اشاره كرده، مىگويد:" اين است خداوند و معبود و پروردگار شما" و به راستى اگر چشم بينايى باشد او را در پشت اين آثار به خوبى تماشا مىكند، چشم سر آثار را مىبيند و چشم دل آفريننده آثار را
با صد هزار جلوه برون آمدى كه من با صد هزار ديده تماشا كنم تو را
در ادامه میگوید : هنگامى كه انسان را زيانى رسد (نور توحيد در قلبش درخشيدن مىگيرد) پروردگار خود را مىخواند در حالى كه به سوى او باز مىگردد و از گناه و غفلت خود پشيمان است" (وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ). اما هنگامى كه خدا نعمتى از خودش به او عطا كند گرفتاريهاى گذشته را كه به خاطر آن دست به دامن لطف الهى زده بود به فراموشى مىسپارد" (ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ)
در آيه بعد از روش مقايسه كه روش شناخته شده قرآن براى تفهيم مسائل مختلف است استفاده كرده مىگويد:" آيا چنين كسى شايسته و با ارزش است يا كسى كه در ساعات شب به عبادت پروردگار و سجده و قيام مشغول است، با او راز و نياز مىكند، از عذاب آخرت مىترسد و به رحمت پروردگارش اميد دارد" (أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ)
در قسمتی از این سوره پيامبر ص از وظائف و مسئوليتهاى خودش سخن مىگويد، مىفرمايد: بگو: من مامورم كه خدا را پرستش كنم در حالى كه دين خود را براى او خالص كرده باشم (قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ). سپس مىافزايد: و مامورم كه نخستين مسلمان باشم (وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ).
بگو: من اگر نافرمانى پروردگارم كنم از عذاب روز بزرگ قيامت خائفم (قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ).
تا اين حقيقت روشن شود كه پيامبر ص نيز بندهاى از بندگان خدا است، او نيز مامور به پرستش خالصانه است، او نيز از كيفر الهى خائف مىباشد، او نيز مامور به تسليم در برابر فرمان حق است، و حتى ماموريتى سنگينتر از ديگران دارد كه بايد از همه پيشگامتر باشد او براى خود امتيازى از اين جهات بر ديگران قائل نيست، و اين خود نشانه روشنى بر عظمت و حقانيت او است، نه همچون مدعيان دروغين كه مردم را به پرستش خويش دعوت مىكردند، و خود را ما فوق بشر، و از گوهرى والاتر معرفى می کردند .
بندگان خاص مرا بشارت ده (فَبَشِّرْ عِبادِ)
آنها كه سخنان را مىشنوند، و از نيكوترين آنها پيروى مىكنند (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ).
آنها كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده و آنها خردمندان و صاحبان مغز و عقلند (أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ).
بسيارى از مذاهب پيروان خود را از مطالعه و بررسى سخنان ديگران نهى مىكنند، چرا كه بر اثر ضعف منطق كه به آن گرفتارند از اين مىترسند منطق ديگران برترى پيدا كند و پيروانشان را از دستشان بگيرد! اما به طورى كه در آيات فوق خوانديماسلام بندگان راستين خداوند را كسانى مىداند كه اهل تحقيقند، نه از شنيدن سخنان ديگران وحشت دارند، نه تسليم بىقيد و شرط مىشوند و نه هر وسوسه را مىپذيرند.
اسلام به كسانى بشارت مىدهد كه گفتارها را مىشنوند و خوبترين آنها را برمىگزينند. نه، تنها خوب را بر بد ترجيح مىدهند در ميان خوبها هر گلى را بهتر است مىچينند.
اصولا مكتبى كه داراى منطق نيرومندى است دليلى ندارد كه از گفتههاى ديگران وحشت داشته باشد، و از طرح مسائل آنها هراس به خود راه دهد، آنها بايد بترسند كه ضعيفند و بىمنطقاند . . .
ادامه دارد
۳ نظر:
متشکرم دوست خوبم ! خیلی استفاده کردم :)
مرسی ریحانه جون! خیلی خوب بود!
درباره ی صفات خدا هم من با اجازه یه چیزی بگم: کلا صفاتی که دوتایی تو قرآن اومده با مفهومه و حتی یه جور مفهوم تربیتی هم داره، مثلا همینی که گفتی: الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ این یعنی این که خداوند در اوج عزت و قدرت ، بخشاینده است! این خیلی مهمه! این که در مقام ضعف ببخشی هیچ ارزشی نداره، اگه قدرتمند بودی و بخشیدی اون وقت درسته! مرسی که این صفات دوتایی رو یادآوری کردی! :)
:)
خواهش میکنم :)
به میفا : آره ، همشون یه مفهوم خاصی دارن و پشت هم اومدنشون بی حکمت نبوده
این جمله که گفتی " این که در مقام ضعف ببخشی هیچ ارزشی نداره، اگه قدرتمند بودی و بخشیدی اون وقت درسته" خیلی قابل تامله
ارسال یک نظر