در رابطه با شان نزول آیات ابتدایی سوره ص آمده است زمانی ابو جهل و جماعتى از قريش نزد ابو طالب عموى پيامبر ص آمدند و گفتند : برادرزاده ات مارا آزار داده و خدایان ما را نیز ناراحت کرده است به او دستور بده تا دست از خدایان ما بردارد.
ابوطالب پیامبر را فراخواند و سخنان آنها را برای پیامبر شرح داد . پیامبر در جواب فرمود : آیا حاضرند در جمله ای با من موافقت کنند و در سایه آن بر تمام عرب پیشی گیرند ؟
هنگامی که حاضران این سخن را شنیدند با سرعت از آن جا خارج شدند و گفتند چنین چیزی را تا کنون نشنیده ایم و این یک دروغ است.
گفته اند اينجا بود كه آيات آغاز سوره" ص" نازل شد.
چه بسيار اقوامى كه قبل از آنها بودند و ما آنها را (به خاطر تكذيب پيامبران و انكار آيات الهى و ظلم و گناه) هلاك كرديم و به هنگام نزول عذاب فرياد استغاثه آنها بلند شد، اما چه سود كه دير شده بود، و زمان نجات سپرى شده بود
آن روز كه پيامبران الهى و اولياى حق آنها را اندرز دادند و از عاقبت شوم اعمالشان بر حذر داشتند نه تنها گوش شنوا نداشتند بلكه به استهزاء و آزار مؤمنان و حتى قتل آنها پرداختند، و فرصتها از دست رفت و پلهاى پشت سر ويران گشت، و در حالى عذاب براى نابودى آنها نازل شد كه درهاى توبه و بازگشت همه بسته شده بود
وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ. إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ
هنگامی که پیامبر با این مردمان از توحید سخن گفت ، گاه تعجب میکردند که چرا پیامبری از میان آن ها برخواسته ؟ چرا فرشته ای نازل نشده است ؟
درحالی که برگزیده شدن پیامبری از میان خود مردم یک نقطه قوت محسوب میشود . کسی که از میان توده مردم برخاسته بود ، از نیاز ها و دردهای آن ها با خبر بود ، زندگی انسانی مانند سایرین داشت ، میتوانست در همه چیز الگو و اسوه باشد. آن ها این امتیاز بزرگ را به عنوان یک نکته تاریک در دعوت پیامبر تلقی میکردند.
و حتی گفتند : ساحر دروغگویی ست . (وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ).
نسبت دادن سحر به پیامبر به خاطر مشاهده معجزات غیر قابل انکار و نفوذ خارق العاده او در افکار بود.
مشركان مكه هنگامى كه منافع نامشروع خود را در خطر ديدند، و كينه و حسد در دل آنها رشد کرد، براى فریب مردم و قانع كردن خود در مورد مخالفت با پيامبر اسلام ص، به منطقهاى سست گوناگونى دست مىزدند، از جمله از روى تعجب و انكار مىگفتند:" آيا از ميان همه ما قرآن تنها بر محمد ص نازل شده"؟! (أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا).
از ميان اينهمه پير مردان پر سن و سال، اينهمه سرمایه دار ثروتمند و سرشناس آيا كسى پيدا نشد كه خدا قرآنش را بر او نازل كند، جز محمد يتيم تهيدست و امی ؟
بديهى است اين تعجبها و انكارها كه علاوه بر حسد و حب دنيا سرچشمه ديگرى يعنى اشتباه در" تشخيص ارزشها" داشت هرگز نمىتوانست معيار منطقى براى قضاوت باشد، مگر شخصيت انسان در اسم و آوازه پول و مقام و سن و سال او است؟ مگر رحمت الهى بر اين معيارها تقسيم مىشود؟
لذا در دنباله آيه مىفرمايد درد آنها چيز ديگرى است،" آنها در حقيقت در اصل وحى و ذكر من شك و ترديد دارند" (بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي).
در ادامه این سوره خداوند از اقوامی یاد میکند که پیش از این پیامبران را تکذیب کردند و به سرنوشت بدی گرفتار شدند . باشد که مشرکان مکه پند گیرند .
سپس خداوند برای قوت قلب پیامبر و مومنان اندک آن روزگار ، داستان داود که یکی از پیامبران بنی اسرائیل بود و حکومتی عظیم داشت را مطرح میکند
در برابر آنچه آنها مىگويند شكيبا باش، و به خاطر بياور بنده ما را، داود صاحب قدرت بود و بسيار توبهكار (اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ)
(وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلًا ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ). آيا ممكن است كسانى را كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند همچون مفسدان در زمين قرار دهيم"؟! (أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ) و آيا امكان دارد پرهيزكاران را همچون فاجران قرار دهيم (أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ).
نه بىهدفى در خلقت ممكن است، و نه مساوات صالحان و بدکاران.
پس از بیان داستان داود و سلیمان که حشمت و قدرت خداداد آنان را یادآور میشود سخن از حضرت ایوب و صبر و استقامت او می آید.
پيامبر موظف گرديد سرگذشت او را به ياد آورد، و براى مسلمانان بازگو كند تا از مشكلات طاقت فرسا نهراسند و از لطف و رحمت خدا هرگز مايوس نشوند.
شرح گرفتاری هایی که برای حضرت ایوب پیش آمد و علل آن در قرآن نیامده ولی در کتب معروف حدیث و تفاسیر توضیحاتی بر آن آمده از جمله این که :
كسى از امام صادق سؤال كرد: بلائى كه دامنگير ايوب شد براى چه بود؟ (شايد فكر مىكرد كار خلافى از او سر زده بود كه خداوند او را مبتلا ساخت).
خلاصه ی پاسخ امام به این سوال این بود که :
سرانجام ايوب از اين آزمايش الهى سالم بیرون آمد و رحمت خدا بر او نازل شد ، از بیماری و درد ها نجات یافت ، خانواده اش که به سبب ضعف و ناتوانی از اطرافش پراکنده شده بودند به سمت او بازگشتند و چیزهایی را که از دست داده بود مجددا به دست آورد تا به فرموده ی خداوند : " تا رحمتى از سوى ما باشد، و هم تذكرى براى صاحبان فكر و انديشه" (رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ).
و در پایان این داستان می فرماید :
" ما او را صابر و شكيبا يافتيم، چه بنده خوبى بود ايوب كه بسيار بازگشتكننده به سوى ما بود" (إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ).
یکی از درس هایی که میتوان از داستان زندگی ایوب دریافت این است که آزمون الهى آن قدر وسيع و گسترده است كه حتى انبياء بزرگ با شديدترين و سختترين آزمايشها آزموده مىشوند.
" فرج بعد از شدت" نكته ديگرى است كه در اين ماجرا نهفته است هنگامى كه امواج حوادث و بلا از هر سو انسان را در فشار قرار مىدهد، نه تنها نبايد مايوس و نوميد شد، بلكه بايد آن را نشانه و مقدمهاى بر گشوده شدن درهاى رحمت الهى دانست، چنان كه امير مؤمنان على ع مىفرمايد:
" به هنگامى كه سختيها به اوج خود مىرسد فرج نزديك است، و هنگامى كه حلقههاى بلا تنگتر مىشود راحتى و آسودگى فرا مىرسد"
وجود اين حوادث سخت گاه در زندگى انسانها از پيامبران بزرگ خدا گرفته، تا افراد عادى يك ضرورت است، ضرورت امتحان و آزمايش و شكوفا شدن استعدادهاى نهفته، و بالآخره تكامل وجود انسان.
على( ع )در اوصاف پرهيزگاران ، بيش از يكصد صفت براى متقين برشمرده ، يكى از اوصاف مهمشان را اين مىشمارد :
نزلت انفسهم منهم فى البلاء كالتى نزلت فى الرخاء:
" روح آنها به هنگام بلا همانند حالت آسايش و آرامش است" (و تحولات زندگى آنها را دگرگون نمىسازد).
. . .
۳ نظر:
ممنونم ریحانه جون ! قشنگ بود...بخصوص بخش مربوط به آزمایش حضرت ایوب :)
:)
برای خودم هم این قسمتش جالب بود
یاد تمام لحظه هایی افتادم که به هر دلیلی ، با کوچکترین ناراحتی و مشکلی ناامید می شدم و فکر میکردم خدا فراموشم کرده
این آیه ها و تفاسیرش رو که خوندم دیدم حضرت ایوب که پیامبر خدا و بنده ی صالحش بوده هم از خدای خودش انتظار نداشته هیچ مشکلی براش پیش نیادو آزمایش شده توسط این بلاها
منی که درصد خلوص و صداقتم در بندگی خدا یک درصد از خلوص ایوب هم نیست چطور انتظار دارم همیشه همه چیز بر وقف مرادم باشه...
باز تو که خیلی خوب و صبوری .. امثال ماهای نازک نارنجی چی بگیم :D
جدا آموزنده بود خواهری ! بازم مرسی ! :)
ارسال یک نظر