۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

سوره زمر - 2

در ادامه ی آیات سوره زمر داریم :

أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ ، وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقامٍ

به راستی ، آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست ؟ خداوندى كه قدرتش برتر از همه قدرتها است و از نيازها و مشكلات بندگانش آگاه است و نسبت به آنها لطف و مرحمت را دارد چگونه ممكن است بندگان با ايمانش را در برابر طوفان حوادث تنها بگذارد؟ هنگامى كه او پشتيبان بنده‏اش باشد و هنگامى كه بخواهد كسى را يارى كند هیچ کس و هیچ چیز جلو دار او نخواهد بود و این جاست که مفهوم أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ تماما احساس می شود آيا خداوند براى (نجات و حفظ) بنده‏اش كافى نيست؟

در بخشی از این سوره ویژگی هایی از قرآن ذکر شده و سپس آمده است : تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِكْرِ اللَّهِ

" از شنيدن آيات اين قرآن لرزه بر اندام خاشعان از پروردگار مى‏افتد، سپس پوست و قلبشان، برون و درونشان نرم و آماده پذيرش ذكر خدا مى‏گردد، و آرام و مطمئن مى‏شود. "

این آیه ترسیمی است از نفوذ عجيب آيات قرآن در دلهاى آماده، نخست در آن خوف و ترسى ايجاد مى‏كند، خوفى كه مايه بيدارى و آغاز حركت است‏ و ترسى كه انسان را متوجه مسئوليتهاى مختلفش مى‏سازد و سپس حالت نرمش و پذيرش سخن حق به او مى‏بخشد و به دنبال آن آرامش مى‏يابد

امام علی (ع) درباره پرهیزگاران حدیثی دارند که :

"... قرآن را شمرده و با تفكر تلاوت مى‏كنند، جان خويش را با آن در غمى دلپذير فرو مى‏برند، و داروى درد خود را از آن مى‏طلبند، هر گاه به آيه‏اى كه در آن تشويق است برخورد كنند به آن دل مى‏بندند چشم جانشان با شوق تمام در آن خيره مى‏شود، و آن را نصب العين خود مى‏سازند، و هر گاه به آيه‏اى برسند كه در آن تخويف و انذار باشد گوش دل به آن فرا مى‏دهند ...‏"

معلم دینی ای داشتیم میگفت حضور قلب یعنی قرآن رو که میخونید به هر یاایُّها الَذینَ ش که رسیدید، سراپا گوش بشید و بدونید ممکنه مخاطب این کلام شما باشید . . .

چند نفر از ما واقعا قرآن رو ، واژه به واژه اش رو این طور میخوانیم ؟

در میان آیات سوره زمر آمده است : آيا كسى كه خدا سينه‏اش را براى پذيرش اسلام گشاده ساخته، و بر فراز مركبى از نور الهى قرار گرفته، همچون سنگدلان بى‏نورى است كه هدايت الهى به قلبشان راه نيافته است؟ واى بر آنها كه قلبهاى سخت و نفوذناپذيرى دارند و ذكر خدا در آن اثر نمى‏گذارد فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ

در بخش دیگری از این سوره هم داریم : وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ ، كسى را كه خداوند گمراه كند هيچ هدايت كننده‏اى ندارد وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ و هر كس را خدا هدايت كند هيچكس نمى‏تواند او را گمراه سازد

عده ای سعی کردند از این آیات برای تائید مساله ی جبر استفاده کنند و این گونه بیان کنند که خداوند هر کس را بخواهد هدایت میکند و هرکه را نخواهد از این هدایت محروم می سازد بنابر این گناهکاران به شخصه در گناهکاری خود مقصر نیستند بلکه این خواست خدا بوده است !

و چه بيخبرند كسانى كه رابطه اينگونه آيات را با آيات ديگر قرآن نادیده میگیرند و آن را گواه بر مكتب جبر گرفته‏اند و نمیپذیرند كه آيات قرآن يكديگر را تفسير مى‏كنند.

بدیهی است که نه این ضلالت بی دلیل است و نه این هدایت . هریک با خواست خود انسان و اعمال او شکل گرفته اند آن كس كه در طريق گمراهى حرکت میکند و با تمام توان براى خاموش كردن ندای حق تلاش مى‏كند و در برابر هدایت ها جبهه میگیرد و روز به روز بیشتر در گناه غرق میشود این ضلالت را با اعمال خود برای خویش فراهم آورده .

آیات قرآن به خوبی شاهد و گواه این امر است :

در میان آیات داریم : وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ خداوند قوم کافر را هدایت نمی کند ، إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ ، خداوند هدايت نمى‏كند كسى كه دروغگو و كفران كننده است ، إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ خداوند هدايت نمى‏كند كسى كه اسرافكار و بسيار دروغگو است

این ها موارد اندکی از آیات مرتبط با این موضوع است ، بعضی آیات با این مفاهیم مکررا در قرآن آمده است و مجموعا قرآن ضلالت الهی را مخصوص کسانی می شمارد که دارای این اوصافند : :" كفر"،" ظلم"،" فسق"،" دروغ"،" اسراف" و" كفران‏" و . . .

و در سوره رعد داریم : إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ ، خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى‏سازد، و هر كس را كه بازگشت به سوى او كند هدايت مى‏نمايد. در اينجا نيز" توبه" عامل استحقاق هدايت شمرده شده است.

حدیثی از امام علی ( ع ) هم داریم که میفرمایند : اشكها خشك نمى‏شوند مگر به خاطر سختى دلها و دلها سخت و سنگين نمى‏شود مگر به خاطر فزونى گناه

بنابر این با استناد به آیات قرآن و احادیث ، برداشتِ حقانیت مسلک جبر با اتکا به آیات ذکر شده ، نادرست است .

بعد از بیان این نکات در خصوص هدایت و ضلالت و به دنبال تهدید ها و انذار هایی که در آیات پیشین این سوره در مورد مشرکان و طالمان آمده ، یکی از زیباترین و امید بخش ترین آیات قرآن بیان میشود :

قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً

به آنها بگو اى بندگان من كه بر خودتان اسراف و ستم كرده‏ايد از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى‏بخشد

در پی انذار های گذشته با بیان این آیه راه بازگشت و امیدواری را به روی گناه کاران می گشاید . زیرا هدف اصلی از تمام این بیم و انذار ها هدایت است و تذکر نه انتقام جویی و خشونت و صرفا ترساندن .

خداوند در این آیه با لحنی سرشار از لطف و محبت آغوش رحمتش را به روی همگان باز کرده و امکان عفو آنها را بیان میکند.

در تفاسیر این گونه آورده اند که : دقت در تعبيرات اين آيه نشان مى‏دهد كه از اميدبخش‏ترين آيات قرآن مجيد نسبت به همه گنهكاران است، شمول و گستردگى آن به حدى است كه طبق روايتى امير مؤمنان على ع فرمود: در تمام قرآن آيه‏اى وسيعتر از اين آيه نيست ( ما فى القرآن آية اوسع من يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا ...)

در تفسیر نمونه آمده است : هنگامى كه به جمله" إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ" مى‏رسيم كه با حرف تاكيد آغاز شده و كلمه" الذنوب" (جمع با الف و لام) همه گناهان را بدون استثنا در بر مى‏گيرد سخن اوج مى‏گيرد و درياى رحمت مواج مى‏شود.

سوالی که پیش می آید این است که آيا عموميت آيه همه گناهان حتى شرك و گناهان كبيره ديگر را فرا مى‏گيرد؟

اگر چنين است پس چرا در آيه 48 سوره نساء شرك از گناهان قابل بخشش استثناء شده است؟ إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ

و ديگر اينكه آيا اين وعده غفران كه در آيه مورد بحث آمده است مطلق است يا مشروط به توبه و مانند آن؟

پاسخ این سوالات را در آیات بعدی این سوره میتوان یافت : أَنِيبُوا إِلى‏ رَبِّكُمْ (به سوى پروردگارتان باز گرديد) وَ أَسْلِمُوا لَهُ (در برابر فرمان او تسليم شويد) وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ (پيروى كنيد از بهترين دستوراتى كه از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده)

درهاى غفران و رحمت به روى همه بندگان بدون استثنا گشوده است مشروط بر اينكه بعد از ارتكاب گناه به خود آيند، و تغيير مسير دهند، رو به سوى درگاه خدا آورند، در برابر فرمانش تسليم باشند و با عمل، صداقت خود را در اين توبه و انابه نشان دهند، به اين ترتيب نه شرك از آن مستثناست و نه غير آن، و نيز مشروط بودن اين عفو عمومى و رحمت واسعه به شرائطى غير قابل انكار است.

و اگر مى‏بينيم در آيه 48 سوره نساء بخشش و عفو مشركان را استثنا كرده در مورد مشركانى است كه در حالت شرك از دنيا بروند، نه آنها كه بيدار شوند و راه حق پيش گيرند.

به سوى پروردگارتان باز گرديد و مسير زندگى خود را اصلاح كنيد وَ أَنِيبُوا إِلى‏ رَبِّكُمْ . و در برابر او تسليم شويد، و فرمانش را به گوش جان بشنويد و پذيرا گرديد پيش از آنكه عذاب الهى دامانتان را بگيرد، سپس هيچكس نتواند به يارى شما برخيزد وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ.

در اسلام ، توبه هرگاه با شرائط مشخص همراه باشد وسیله ایست برای جدا شدن از گذشته و حتی از آن به عنوان تولد ثانوی یاد شده است .

البته انسان توبه کار ، با توجه به گذشته خود باید با اعمال صالحی که انجام میدهد ضعف های گذشته خود را جبران کند و توبه صرفا کلامی و با پشیمانی کافی نیست .

۱ نظر:

Mahsa Mohammadi گفت...

مثل پست های قبلیت، قشنگ و دلنشین و آرامش بخش !
دستت درد نکنه دوست خوبم !

التماس دعا :)