۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

سوره غافر

سوره مومن که نام دیگر آن سوره غافر است نخستین سوره از 7 سوره ایست که با حم آغاز میشوند و پشت سر هم قرار گرفته اند.

محتوای این سوره در برگیرنده مجموعه ایست از قهر و لطف ، انذار و بشارت ، مبارزه قاطع با جباران و لطف و رحمت به مومنان .

در ابتدای این سوره صفاتی از خداوند برشمرده شده است : خداوندى كه گناهان را مى‏آمرزد ، غافِرِ الذَّنْبِ . توبه‏ها را مى‏پذيرد،قابِلِ التَّوْبِ . مجازاتش شديد است، شَدِيدِ الْعِقابِ. نعمتش فراوان است، ذِي الطَّوْلِ.. خداوندى كه معبودى جز او نيست، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ .و بازگشت همه شما به سوى او است،إِلَيْهِ الْمَصِيرُ .

در میان این اوصاف، سه وصف از رحمت خداوند حکایت دارد و یکی از غضبش و از اینجاست که میگویند : رحمت خدا بر غضبش پيشى گرفته است ( يا مَن سَبَقَت رَحمَته غَضَبه ).

سپس از گروهى سخن میگوید كه در برابر اين آيات الهى به مجادله و پرخاشگرى برمى‏خيزند، و سرنوشت اين گروه را ضمن جمله‏هايى كوتاه روشن مى‏سازد، مى‏فرمايد:" تنها كسانى در آيات الهى مجادله مى‏كنند كه از روى عناد و لجاج كافر شده‏اند" ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا

درست است كه اين گروه احيانا نيرو و جمعيت و قدرتى دارند، ولى" مبادا رفت و آمدهاى آنها در شهرهاى مختلف و قدرت نمائيهايشان تو را بفريبد" فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ

سپس سرنوشت بعضى از اقوام گمراه و سركش پيشين را در عباراتى بیان میکند ....

و براى محو و نابودى حق به سخنان باطل دست زدند و براى گمراه ساختن مردم اصرار ورزيدند، وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ .

مجادله در زبان عربی از نظر معنی و محتوا همیشه مذموم نیست بلکه اگر در مسیر حق باشد ممدوح است همان طور که در سوره نحل داریم : وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن ُ، با آنها به روشى كه پسنديده‏تر است بحث و مجادله كن. در اين سوره پنج بار سخن از" مجادله" به ميان آمده است كه تمام اين موارد ناظر به" مجادله باطل" است .

بحث و گفتگو و استدلال در گفتار ديگران اگر به منظور روشن شدن حق، نشان دادن راه، و ارشاد جاهل بوده باشد عملى است پسنديده و شايسته تقدير، بلكه در بسيارى از موارد واجب است. قرآن هرگز با بحث و گفتگوى روشنگرانه و استدلال براى تبيين حق مخالفت نكرده، بلكه در آيات زيادى آن را عملا تثبيت نموده است

اما در برابر آن موارد زيادى را نقل مى‏كند كه طرفداران باطل براى‏ به كرسى نشاندن سخنان بى‏اساس خود دست به مجادلات زشتى مى‏زدند و با انواع سفسطه‏ها و بهانه‏جوئيها تلاش براى ابطال حق و اغواى مردم ساده دل داشته‏اند، استهزاء تهديد و افترا و انكار بدون دليل از روشهاى معمولى اقوام گمراه و سركش در مقابل پيامبران بود.

نه تنها پيشوايان معصوم كه اصحاب و ياران آنها نيز به تشويق آنها مناظرات و مجادلاتى با مخالفان داشته‏اند، ولى اجازه اين كار را به كسانى مى‏دادند كه به قدر كافى توانايى و قدرت منطق داشته باشند، چه در غير اين صورت بجاى اينكه جبهه حق تقويت شود تضعيف مى‏گردد، و مخالفان جسورتر و سرسخت‏تر مى‏شوند.

در روایتی آمده است که يكى از دوستان امام صادق (ع) بنام" طيار" مى‏گويد به امام عرض كردم :

به من خبر رسيده كه شما از مناظره كردن با مخالفان ناخشنود هستيد. امام (ع) در پاسخ فرمود :

" اما كسى كه چون تو باشد عيبى ندارد، از كسانى كه وقتى پرواز مى‏كنند و اوج مى‏گيرند به خوبى مى‏توانند بنشينند، و هنگامى كه مى‏نشينند به خوبى مى‏توانند پرواز كنند و اوج گيرند، كسى كه چنين باشد ما از مناظره او ناخشنود نيستيم"

اين تعبير كه اشاره روشنى به قدرت اوج‏گيرى در استدلال، و سپس جمع كردن و پايان دادن به بحث مى‏باشد نشان مى‏دهد كه بايد افرادى در اين ميدانها حضور يابند كه از تسلط كافى بر بحثهاى استدلالى برخوردار باشند، مبادا ضعف منطق آنها به حساب ضعف مكتب آنها گذاشته شود.

بحث و گفتگو كليد حل مشكلات مى‏باشد، اما اين در صورتى است كه دو طرف بحث طالب حق و در جستجوى راه باشند، و يا حداقل اگر يك طرف از طريق لجاجت وارد مى‏شود طرف مقابل در فكر احقاق حق و رسيدن به واقع باشد.

اما هر گاه گفتگو در ميان كسانى روى دهد كه هر كدام براى خودخواهى و اظهار برتری بر ديگرى، و به كرسى نشاندن حرف خويش به ستيزه و جنجال برخيزد نتيجه‏اى جز دور شدن از حق، تاريكى دل، ريشه‏دار شدن خصومتها و كينه‏ها نخواهد داشت‏

اشاراتی به روش مجادله به احسن در قرآن شده است که شاید آوردن بعضی از آن ها در اینجا خالی از لطف نباشد :

· نبايد اصرار داشته باشد كه مطلب حق را به عنوان گفته او بپذيرد بلكه اگر بتواند چنان كند كه طرف مقابل آن مطلب را نتيجه فكر خود بينديشد بسيار مؤثرتر خواهد بود. سِرّ اينكه قرآن مجيد بسيارى از حقايق مهم را از توحيد و نفى شرك گرفته تا مسائل ديگر در لباس استفهام در مى‏آورد و مثلا بعد از ذكر دلایل توحيد مى‏گويد : أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ "آيا معبودى با خدا همراه است؟" شايد همين امر باشد.

· از هر چيزى كه حس لجاجت طرف مقابل را برمى‏انگيزد بايد خوددارى نمود قرآن مجيد مى‏گويد: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّه " معبودهايى را كه غير از خدا مى‏خوانند ناسزا و دشنام نگوئيد" (انعام- 108) مبادا آنها از روی لجاجت به خداوند بزرگ اهانت كنند.

· در بحثها بايد در مقابل هر كس و هر گروه نهايت انصاف را رعايت كرد تا طرف مقابل حس كند گوينده به راستى در صدد روشن كردن واقعيات است، به عنوان مثال هنگامى كه قرآن سخن از زيانهاى شراب و قمار مى‏گويد منافع جزئى مادى و اقتصادى آن را كه براى گروهى حاصل مى‏شود ناديده نمى‏گيرد، مى‏فرمايد: قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما" بگو در شراب و قمار گناه عظيمى است و منافع جزئى براى مردم، اما گناه آنها از سودشان بيشتر است". اين طرز سخن مسلما در شنونده تاثير عميقترى مى‏بخشد.

· بايد در برابر بديها و كينه‏توزيهاى مقابله به مثل نكند، بلكه طريق محبت و رافت و گذشت را پيش گيرد كه اين" مقابله به ضد" در اين گونه موارد تاثير فوق العاده‏اى در نرم كردن قلب دشمنان لجوج دارد، چنان كه قرآن مجيد مى‏گويد: ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ" با روشى كه نيكوتر است بديها را دفع كن، در اين حال كسى كه ميان تو و او دشمنى است آن چنان نرم مى‏شود كه گويى دوست گرم و صميمى است"(فصلت- 34).

در ادامه توصیفاتی از قیامت و روز برانگیخته شدن انسان ها می آورد و سپس بخشی از سرگذشت حضرت موسی و فرعون مربوط به " مؤمن آل فرعون" در این سوره مطرح شده . داستان مردی كه در میان فرعونیان بود، ولى در باطن به موسى (ع) ايمان آورده، و در آن لحظاتى كه موسى(ع) در خطر مرگ قرار گرفت او با روشى بسيار زيركانه و ظريف به يارى او شتافت و او را از مرگ نجات داد.

در یکی از آیات این سوره آمده : پروردگار شما گفته است كه مرا بخوانيد تا دعاى شما را اجابت كنم وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ.

بسیار شنیده ایم که طبق آیات قرآن و روایات اهمیت زیادی برای دعا ذکر شده است ، اما دلیل این اهمیت و ارزش چیست ؟

دعا از يك سو انسان را به شناخت پروردگار كه برترين سرمايه هر انسان است دعوت مى‏كند. و از سوى ديگر سبب مى‏شود كه خود را نيازمند او ببيند و در برابرش خضوع كند، و از مركب غرور و كبر كه سرچشمه انواع بدبختى‏ها و مجادله در آيات خدا است پایین بیاید، نعمتها را از او ببيند، و به او عشق ورزد، و رابطه عاطفى او از اين طريق با ساحت مقدسش محكم شود .

از طرفی چون خود را نيازمند و مرهون نعمتهاى خدا مى‏بيند خود را موظف به اطاعت فرمانش مى‏داند. و چون مى‏داند استجابت اين دعا بى‏قيد و شرط نيست، بلكه خلوص نيت و صفاى دل و توبه از گناه و بر آوردن حاجات نيازمندان و دوستان از شرائط آن است خودسازى مى‏كند و در راه اصلاح خود گام بر مى‏دارد.

از سوى دیگر دعا به انسان اعتماد به نفس مى‏دهد، و از ياس و نوميدى باز مى‏دارد، و به تلاش و كوشش بيشتر دعوت مى‏كند

" نكته مهمى" كه لازم است حتما در نظر گرفته شود اينكه دعا طبق روايات اسلامى مخصوص مواردى است كه تلاشها و كوششهاى انسان اثرى نبخشد، و يا به تعبير ديگر آنچه انسان در توان دارد انجام دهد، و بقيه را از خدا بخواهد. بنا بر اين اگر انسان دعا را جانشين تلاش و كوشش كند قطعا مستجاب نخواهد شد.

و علاوه بر این استجابت دعا شرایط خاص خود را دارد. از امام صادق (ع) سؤال كردند آيا خداوند نمى‏فرمايد دعا كنيد تا براى شما اجابت كنم؟ در حالى كه افراد مضطرى را مى‏بينيم كه دعا مى‏كنند و به اجابت نمى‏رسد، و مظلومانى را مى‏بينيم كه از خدا پيروزى بر دشمن مى‏طلبند ولى آنها را يارى نمى‏كند؟

امام فرمود: واى بر تو! هيچكس او را نمى‏خواند مگر اينكه اجابت مى‏كند، اما ظالم دعاى او مردود است تا توبه كند، ولی صاحب حق هنگامى كه دعا كند اجابت مى‏فرمايد و بلا را از او برطرف مى‏سازد به طورى كه گاه خود او نمى‏داند، و يا آن را به صورت ثواب فراوانى براى روز نيازش به آن (روز قيامت) ذخيره مى‏كند، و هر گاه چيزى را كه بندگان تقاضا كنند مصلحت آنها نباشد خوددارى مى‏فرمايد

۱ نظر:

Mahsa Mohammadi گفت...

زیبا و دلنشین ! مثل همیشه :)
ممنون !